شخصیت ریک دکارد فیلم بلید رانر چه تفاوت هایی با نسخه ی کتاب دارد؟
به گزارش وبلاگ تورهای استانبول، فیلم بلید رانر ساخته ریدلی اسکات، اقتباسی از کتاب آیا آدم مصنوعی ها خواب گوسفند برقی را می بینند نوشته فیلیپ کی دیک است اما نمادین ترین شخصیت آن، ریک دکارد، تفاوت های جالب توجهی با نسخه کتاب دارد.
بلید رانر یکی از برجسته ترین فیلم های ژانر علمی-تخیلی به شمار می رود که طی ده های اخیر توانسته با فضای سایبرپانکی و نوآر خود، جایگاه ویژه ای از سوی منتقدان و سینما دوستان داشته باشد. این فیلم علاوه بر فضاسازی تحسین برانگیزش از سبک قصه گویی خاصی نیز در کنار یک شخصیت پردازی متفاوت بهره می برد. ریک دکارد نمادین ترین شخصیت این فیلم با بازی هریسون فورد است. فورد با ارائه یک بازی درخشان شخصیتی را خلق کرد که مخاطب را تا انتهای فیلم با درونیات و هدف خود همراه می نماید که بر ارتباط عمیق تر تماشگر با دنیا اثر تاثیر بگذارد.
در فیلم شخصیت پیچیده و منحصر به فرد ریک دکارد تا حد زیادی شباهتی با شخصیت درون کتاب ندارد و متمایز دیده می شود، برخی از این تفاوت ها بسیار ملموس و واضح هستند و برخی دیگر هم به نظر نمی رسند. اما در نهایت اگر ریدلی اسکات به شخصیت اصلی وفادار بود، شاید ما بازی هریسون فورد را در نقش این شخصیت نمی دیدیم و چه بسی خلق همین شخصیت های جداگانه و تفاوت بین شان تبدیل به مهم ترین ویژگی فیلم شده است.
7. در کتاب شخصیت دکارد، یک افسر پلیس نیست
در هر دو نسخه ریک دکارد وظیفه بازنشستگی رپلکانت ها را بر عهده دارد اما در کتاب او به جای افسر پلیس، یک شکارچی جایزه بگیر معرفی می شود. احتمالا فیلم می خواهد با نشان دادن ارتباط او با یک نهاد رسمی به جای ارتباط با نهادهای مستقل، جایگاه این شخصیت را در فکر مخاطب بهتر ترسیم کند. در هر صورت مسائل اخلاقی درباره وظایف پیش رویش که او با آن ها درگیر می شود، دقیقا همان چیزی است که در رمان هم وجود دارد. بعلاوه مولفه های ژانر نوآر در فیلم بلید رانر از شخصیت دکارد، یک کارآگاه سرسخت ساخته است که با کارگاه خلق شده به وسیله کی دیک تفاوت های قابل توجهی دارد.
اگر دکارد در نسخه فیلم همان نقش شکارچی را ایفا می کرد، احتمالا با دیدگاه ریدلی اسکات درباره این شخصیت هم خوانی چندانی نداشت و به مانعی برای اقتباس از چنین داستان بی نقصی تبدیل می شد. از سوی دیگر نقش کلیدی ریچل درکنار این شخصیت نشان می دهد که انتخاب دکارد به عنوان پلیس چقدر هوشمندانه بوده است!
6. زمان در هر دو داستان
داستان کتاب و فیلم در یک دنیا دیستوپیایی یا همان پادآرمانشهری رقم می خورد. دنیای کتاب در سال 1992 و فقط 10 سال جلوتر از زمان نگارشش است و درحالی که بلید رانر زمانی دورتر در سال 2019 ترسیم می شود.
علی رغم 27 سال فاصله زمانی میان هردو نسخه کتاب و فیلم، شخصیت ریک دکارد به فناوری های پیشرفته منحصر به فردی مانند ماشین های پرنده و زندگی نوآورانه دسترسی دارد و بعلاوه هردوی آن ها روی زمینی تازه و عجیب با اتمسفری سرد زندگی می نمایند. ضمن اینکه فناوری هایی مانند دستگاه تغییر احساس (Penfield Mood Organ) و دستگاه هم احساسی (Empathy Box) صرفا فقط در دنیای آیا آدم مصنوعی ها خواب گوسفند برقی را می بینند وجود دارد و هرگز در بلید رانر به آن ها اشاره نمی شود.
5. دکارد در بلید رانر به کار بازمی شود
در نماهای اولیه فیلم بلید رانر نشان می دهد که ریک دکارد بعد از بازنشستگی به علت مهارت و موفقیتش در گذشته، به وسیله پلیس مجبور می شود که بار دیگر به خدمت بازشود تا چند رپلکانت فراری را پیدا نموده و بکشد. پذیرش این ماموریت اجباری با ناامیدی در رفتار و میل باطنی او همراه می شود.
شخصیت دکارد در کتاب درست مانند بلید رانر وظیفه شکار کردن رپلکانت ها را بر عهده می گیرد اما با این تفاوت که او تجربه و مهارت شخصیت فیلم بلید رانر را ندارد. علاوه بر این در کتاب این شخصیت کم تجربه و تازه کار با انجام چنین ماموریت هایی بیشتر در پی اثبات خودش و کسب عایدی بیشتر است.
4. فقط یک دکارد ربات حیوان نما دارد
در هر دو نسخه از داستان به علت شرایط بد کره زمین و تمدن تازهی که شکل گرفته است حیوانات بسیار کم یاب شده اند؛ پس داشتن یکی از آن ها بخش مهمی از ثروت تلقی می شود. اما افرادی که توانایی خرید آن را ندارند، می توانند یک حیوان غیرواقعی داشته باشند. در نسخه کتاب دکارد از گروه دوم است و یک گوسفند رباتیک دارد که آن را روی پشت بام خود نگهداری می نماید و حتی به همسایه ها می گوید این گوسفند واقعی است. درنهایت هدف اصلی او داشتن یک حیوان واقعی است که فقط هم با کشتن رپلکانت ها به آن می رسد.
شخصیت دکارد در اقتباس سینمایی هیچ اشاره ای به داشتن حیوان نمی نماید و به طور تعیین حذف گوسفند رباتیک عامدانه بوده است؛ زیرا نماهایی از هریسون فورد که از یک حیوان ساختگی مراقبت می نماید، احتمالا برای فیلم بین ها چندان مجذوب کننده و قابل پذیرش نیست و شاید داشتن یک حیوان غیر واقعی در فیلم، قرابتی با هدف نهایی ریک نداشته است. این موضوع تفاوت نام فیلم و کتاب را نیز توجیه می نماید؛ زیرا بدون وجود گوسفند رباتیک انتخاب نام کتاب برای ریدلی اسکات عجیب به نظر می رسید.
3. نسخه های متفاوت بلید رانر
طی این سال ها چند نسخه از بلید رانر با تدوین های متفاوت در دسترس مخاطبان قرار گرفته که داستان های آن ها دقیقا یکسان نیست؛ به همین علت در نسخه نهایی (نسخه ای که به طور رسمی در بازارهای دنیای اکران شد) با چند نسخه دیگر از این فیلم تفاوت هایی دارد و برخی از سکانس ها در این نسخه ها نسبت به نسخه اکران شده در سالن ها باعث بلاتکلیفی مخاطبان شده است، برای نمونه در چند نسخه هریسون فورد در یک فایل صوتی ضبط شده نام همسرش را می گوید، اما ما در نسخه نهایی به صورت واضح اطلاعاتی درباره ازدواج دکارد نمی بینیم.
شخصیت دکارد در کتاب به خاطر رابطه ی نامساعد با همسرش دچار آشفتگی های عاطفی شده است که همین بستری برای شناخت درونیات بیشتر او به وسیله خواننده می شود. ضمن اینکه در کتاب معاشقه اش با ریچل بعد دیگری به شخصیت او اضافه نموده و خیانت اش نشان می دهد که فرد صادقی نیست. در قسمت هایی از فیلم هم ریچل همچنان به عنوان یک معشوق معرفی می شود؛ اما از آنجایی که شخصیت دکارد در فیلم تعیینا به هیچ شخصی تعهدی ندارد، نمی توانیم عدم صداقت او را به عنوان یک پارادوکس شخصیتی به شمار بیاوریم.
2. در آزمون وویت-کمپف (Voight-Kampff) دکارد یک رپلکانت است؟
آزمونی به نام وویت-کمپف در هر دو نسخه کتاب و فیلم وجود دارد که سوالاتی خاصی از افراد پرسیده می شود تا اندازه واکنش های غیرارادی مانند ضربان قلب و گشاد شدن مردمک چشم آن ها برای تشخیص هویت واقعی شان، مورد ارزیابی قرار بگیرد. این آزمایش همواره به وسیله افراد حرفه ای انجام می شود، اما در برخی مواقع رپلکانت های باهوش از پس این آزمایش بر می آیند به همین منظور از آن ها سوالات بیشتری پرسیده می شود؛ مانند صحنه ای که دکارت در فیلم برای اینکه بفهمد ریچل یک رپلکانت هست یا خیر، سعی دارد با سوالات پی درپی او را به دام بی اندازد.
در دنیا کتاب دکارد مورد آزمون وویت-کمپف قرار می گیرد اما اندازه ذکاوت و هوش او در پاسخ به سوالات فکر را به سمتی می برد که درنهایت رپلکانت بودن یا نبودن او یک مجهول باقی می ماند. اما در نسخه فیلم از دکارد آزمایشی گرفته نمی شود و بلید رانر ریدلی اسکات نیز پاسخ شفافی درباره رپلکانت بودن شخصیت محوری اش به مخاطب ارائه نمی دهد.
1. دو دکارد به روشی متفاوت با روی برخورد می نمایند
فیلیپ کی دیک گویی انتهای قصه خود را با بی حوصلگی تمام به خاتمه رسانده است؛ زیرا دکارد کاملا بی رغبت شخصیت روی بتی را می کشد و فورا افکارش معطوف می شود به سمت وعده هایی که برای کشتن رپلکانت ها به او داده اند. اگرچه بعدها او به خاطر کار خود دچار احساس گناه می شود.
در دنیا فیلم تقابل بین دکارد و روی با یک درگیری فیزیکی و دیالوگ های تاثیرگذاری در انتهای فیلم همراه می شود. برخلاف باورها دکارد به وسیله روی از سقوط نجات پیدا کرد و سپس حرف های نهایی روی درباره رپلکانت ها تاثیر عمیقی بر او می گذارد. این صحنه به یکی از مشهور ترین بخش های بلید رانر تبدیل شده است، جایی که روی دیالوگ همه آن لحظات در زمان گم خواهند شد، مانند اشک در باران را زیر باران با نمای بسته و با احساساتی شگرف بیان می نماید. در دنیا کتاب و فیلم این صحنه به همین شکل رقم می خورد، اما با این تفاوت که دکارد در بلید رانر شخصیتی بسیار سرسخت و درونگراتر نسبت به نسخه کتاب دارد پس در نتیجه دگردیسی او برای مخاطب بسیار دوست داشتنی تر است.
منبع: Screenrant
منبع: دیجیکالا مگ